بانک انواع مقالات دانشجویی

دانلود انواع مقالات و پروژه های دانشجویی

بانک انواع مقالات دانشجویی

دانلود انواع مقالات و پروژه های دانشجویی

نقش مسجد در ادبیات

نقش مسجد در ادبیات


در مورد نقش مسجد در ادبیات

 

فهرست مطالب

 

مروری بر نقش مسجد در ادبیات 2

● مفهوم مسجد در نگرش های ادبی و انواع شعری 3

● نگرش های ادبی 4

● مسجد در شعر حافظ 5

● مسجد در نمونه های شعر طبیعی 9

● مسجد و اشعار تعلیمی 10

● مسجد در اشعار تعلیمی مولوی 14

 

مروری بر نقش مسجد در ادبیات

رابطه مسجد و ادبیات در نگرش بنیامتنی(inter textualit) رابطه ای کاملاً دو سویه و تعاملی دارند. همانگونه که مسجد در باروری ادبیات و خلق ایده های جدید و سرایش اشعار و غزلیات و مضامین ادبی و شعری نقش غیرقابل انکاری دارد، ادبیات نیز در تقویت جایگاه و عمران معنوی مسجد نقش ارزنده ای داشته است. به گونه ای که هنوز هم شاهدیم اشعار محتشم کاشانی برکتیبه های پارچه ای روی دیوار خیلی از مساجد و حسینیه ها، یاد و خاطره واقعه جانسوز کربلای حسینی را زنده می کند و سبب ماندگاری این حماسه پرشور الهی، انسانی می گردد. با این حال اگر بپذیریم که در چنین رابطه ای مسجد سهم بیشتر و مستوفی در باروری ادبی که اینجا مقصود بیشتر استفاده عرفانی و تربیتی و اخلاقی داشته، نباید نقش تجلیبی و تحریکی ادبیات را در روی آورد مسلمانان به مسجد نادیده انگاشت. زیرا نظم دبی به ویژه در دوران گذشته کارکرد رسانه ای بیشتری داشته و توانسته است، زمینه سازی عمران معنوی و محتوایی مساجد، گردد. چنانکه شاعری در مورد یکی از مساجد مشهور جهان اسلام سروده است: 

 

اگر جنت بر روی زمین است 

همین است و همین است و همین است 

 

بخشی از این تاثیرپذیری، به لحاظ ارتباطی است که از ناحیه مضامین احادیث و روایات اسلامی در شعر فارسی وارد شده است و بخش دیگر از منظر شهود ظاهری و پاره ای نیز بر اساس شهود قلبی و اشراق و تأویل و تفسیر باطنی و عرفانی از نقش و جایگاه مسجد می باشد. نظیر چنین رابطه دوسویه و بینامتنی البته سایر مؤلفه های فرهنگی نظیر: تاریخ، معماری، نقاشی، موسیقی و فلسفه و حتی علوم اجتماعی و طبیعی و مردم شناسی نیز به خوبی مشهود است، اما تنها در شعر و معماری است که می توان به طور آشکار جلوه های بارز این تاثیر و تأثر را مطالعه و مشاهده کرد. شاید به این جهت که ساحت هنری این ارتباط در این دو مقوله ادبی و هنری بارزتر و محسوس تر از سایر مقولات است و یا اینکه معماری و شعر و شاعری در قرون گذشته با استقبال بیشتری از سوی مردم مواجه بود، و جنبه رسانه ای قوی تری داشته است. 

و چنان که میتوآرنولد متفکر انگلیسی قرن نوزدهم معتقد است: آینده ای فراخ در پیش روی شعر است، زیرا در شعر نژاد ما، با گذر زمان، ماندگاری مطمئن تری را تجربه خواهد کرد. 

 

● مفهوم مسجد در نگرش های ادبی و انواع شعری 

همچنان که شعر از لحاظ محتوایی دارای گونه ها و انواع مختلفی است، بر حسب این تنوع و چندگونگی موضوعاتی نیز که در آنها اشاره می شود، دارای چند گونگی معنا و مفهوم می باشد. مثلاً موضوعی چون عشق در 

۱) شعر طبیعی(شعری که با اشیا و امور طبیعی و مادی سروکار دارد.) 

۲) شعر افلاطونی و متافیزیکی(که بر اندیشه به صورت تمثیلی و مجازی دلالت دارد) 

۳) شعر عرفانی و عاشقانه(که کاملاً عاطفی و احساسی است، معانی و مفاهیم متعدد می یابد.) 

به طوری که از مرتبه عشق مجازی و واسطه حقیقی و حقیقت محض ارتقا می یابد. موضوع مسجد نیز در هریک از این گونه ها، متفاوت است. مثلاً در اشعار حافظ به عنوان نماینده شعر عرفانی و عاشقانه، مولوی سرایند. 

اشعار حکمتی و فلسفی و متافیزیکی با سایر شعرا که هریک به فراخور جلوه ظاهری و صوری و شکلی را مدنظر داشته اند، مسجد معانی مختلفی یافته و در هر نوع از منظر خاص خود به آن پرداخته شده است که مطالعه فرآیند معنوی این واژه، در آثار شاعران هر گروه جالب توجه می باشد. 

 

● نگرش های ادبی 

به طور کلی در مورد ادبیات دو نگرش وجود دارد: 

۱) ادبیات بازگویی و تقلیدگر عواطف، احساسات و خواسته ملل و اقوام است. در چنین نگرشی احساس و هیجان بر تعقل و دانایی غلبه دارد و چنانچه هدف از ادبیات را تحریک احساسات و هیجانات و عواطف صرف تعریف کنیم، هر قطعه شعر یا داستان و یا مضامین ادبی تنها در همین حوزه برخورد می کنیم و سطح انتظاراتمان نیز در همین حد است، نه بیشتر. در این نگرش زیبایی متون و آثار ادبی مطمح نظر است و از ادبیات توقع ارائه پیام و رسانه بودن نمی رود. الکسی تولستوی در کتاب خود«رسالت زبان و ادبیات» با این نگرش به مخالفت برخاسته و معتقد است ما نیازی به سرگرمی هایی داریم که راه به جایی ببرند. 

 

۲) در نظریات جدیدتر ادبی که منتقدین ایراد کرده اند از نگرشی دفاع شده که ادبیات را علاوه بر جنبه های زیباشناسانه و هنری صرف، دارای پیام و تعلیم و مضمونی می داند که باعث کمال انسان می گردد. 

 

حتی در دوران اخیر ادبیاتی به عنوان«ادبیات شگرف» از سوی منتقد مشهور بلغاری، تزوتای تودورف مطرح گردیده ه بر اساس آن: 

نویسنده، خواننده اش را با باز نمودی از واقعیت در دنیای رمان یا هر اثر ادبی درگیر می کند، نتیجه این که خواننده خود را در بطن داستان حس می کند. در واقع نویسنده با استفاده از واقعیت و رویا ترکیبی بدست می آورد که در درجه اول حس واقعی بودن را به خواننده انتقال می دهد و سپس او را با شک و تردید و ابهام مواجه می سازد(ابهام حالت تردیدی است که حس کنجکاوی را در خواننده تحریک نموده و نهایتاً باعث شناخت کامل تر وی می گردد.) 

طبیعی است که این دو طرز تلقی و نگرش در آثار شاعرانی هم از دیرباز وجود داشته و هریک بر اساس برداشت ادبی خود، به سرودن مضامین ادبی پرداخته اند. 

بنابراین موضوعی مانند مسجد، مانند سایر موضوعات نمی تواند از این دو طرز تلقی و برداشت جدا باشد. از این رو مطالعه موضوع مسجد در دیوان حافظ نسبت به آثار مولوی یا سعدی و آثار دیگر شاعران متفاوت است و نباید انتظار داشت که حتی شاعران یک عصر به نحوی مشابه و یکنواخت و با یک طرز تلقی به این موضوع و دیگر موضوعات پرداخته باشند. 

 

● مسجد در شعر حافظ 

علاوه بر انواع شعر و انواع نگرش ادبی که اشاره گردید، نوع گفتمان نیز از مسائلی است که باعث می شود شاعر و خالق اثر ادبی و هنری، آثار خود را با مضامین مختلف و متفاوت خلق کند. هر واژه در گفتمان اداری دارای دو معنای 

۱) صوری 

۲) ضمنی است. مثلاً در «غم» واژه ای است که معنای صوریش«اشک» است و معنای ضمنی آن همان غم و اندوه است که از مسائل و مفاهیم عاطفی و روحی می باشد. 

مسجد نیز به عنوان یک واژه، در معنای صوری گفتمان، به معنای محل سجده و خاکسپاری در برابر خداوند است. اما در بعد ضمنی گفتمان به معنای خاکساری، تواضع و احترام است که مقوله ای کاملاً روحی و قلبی است. سایر ارکان مسجد نیز نظیر: گلدسته ها، محراب، شبستان، گنبد و حتی ستون ها و منبر نیز در گفتمان دارای این دو معنا می باشد. 

در آثار حافظ مسجد تنها در گفتمان ضمنی مطرح شده و هیچگاه از این واژه صراحتاً معنای صوری اراده نشده است و این سبک و شیوه و گفتمان خاص اشعار حافظ است که به هیچ موضوعی به صورت صریح و حقیقی نمی پردازد و بدون کنایه و مجاز و استعاره از آن نمی گذرد. به تعبیر دیگری هر واژه ای در گفتمان دو مشخصه ضدونقیض دارد: 

۱) فشردگی 

۲) گستردگی و فراخی 

 

هر واژه در معنای ظاهری اش دارای یک معنا و مضمون کاملاً فشرده است اما همین واژه ها دارای معنای گسترده تر و تأویلی و استعاری نیز می باشند که دارای گستردگی و فراخی است. مثلاً معنی فشرده مسجد همان معنی ظاهری و معنای گسترده آن معنای کنایی آن است. حافظ در هر ۷ باری که صراحتاً واژه مسجد را در اشعار خود آورده، معنای گسترده و فراخ راکه عبارت اخرای کنایه و استعاره است به کاربرده است و اگر در جایی نیز معنای ظاهری آن قصد شده، در کلیت بیت مفهومی استعاری و تأویلی ۰۰۰ نهفته است. به اشعار زیر دقت کنید: 

دوش از مسجد سوی میخانه، آمد پیرما 

چیست یارای طریقت بعد از این تدبیر ما 

 

واژ ه هایی چون: دوش، میخانه، پیر، یاران طریقت که در کنار مسجد آمده خود بخود مفهوم ظاهری را از مسجد گرفته و معنایی ضمنی به آن بخشیده، بنابراین هرچند در این بیت مسجد به همان معنای حقیقی و ظاهری خود(محل سجده) است، اما معنایی گسترده تر یعنی شریعت و ظاهر دین به خود گرفته که اگر نگوییم در مقابل طریقت و باطن شریعت قرار دارد، حداقل مرحله نازل طریقت است. بنابراین در این بیت حافظ حرکت سالک و پیر را از ظاهر شریعت به باطن آن مدنظر دارد. 

همه کس طالب یاراند، چه هشیار چه مست 

همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کِنِشت 

 

کِنِشت همان کنیسه محل عبادت یهودیان است، که در برابر مسجد، خانه عبادت مسلمانان قرار دارد. با توجه به این که دشمنی یهود با مسلمانان از صدر اسلام مطرح بوده و حافظ با این بیت وحدت ادیان و هدف رسالت انبیاء را خاطر نشان می سازد که همان یکتاپرستی است. 

در واقع این نوع نگرش از دیدگاه وسیع توحیدی و عرفانی و وحدت وجودی حافظ نشأت می گیرد که در آن ظاهر خشک شریعت نسبت به باطن آن و حقیقت مطلق اصالت دارد و در این اصل «عشق» فرقی میان مکان و ظاهر و صورت عبادت نیست. این بیت در حافظ در اصل تفسیر آیه شریفه: «اینما تولوا فثم و جه الله» می باشد. که در روایت نبوی (صد) نیز بدان اشارت رفته است: « جعلت لی الارض المساجد.» 

 

حافظ در همین مضمون می سراید: 

غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست 

جز این خیال، ندارم خدا گواه من است 

در مسجد و میخانه خیالت اگر آید 

محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم 

 

برای حافظ ابروی یار حالتی کمانی محراب و مژ ه ها نیز حالت کمانچه را در دست مطرب تداعی کرده و چنین استعاره ای با عرفان رندانه حافظ متناسب است. دو ابروی یار یکی تشبیه به محراب و دیگری کمانچه شد، که این دو مفهوم با توجه به اینکه محراب در مسجد و کمانچه در میخانه کاربرد دارند، معنایی متضاد ساخته که باز هم اشاره به شریعت و طریقت در عرفان حافظ و اصل بودن طریقت نسبت به شریعت دارد و در همین معنای ضمنی سروده است: 

گر زمسجد به خرابات شدم خرده مگیر 

مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد 

 

حافظ در بیت زیر، سیر صعودی از شریعت به طریقت را ابتدا به سیری نزولی تشبیه نموده که اشاره ای است به داستان آفرینش انسان و خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم است، ضمن آنکه در آن معنایی لطیف تر نیز لحاظ شده، این که همه این حوادث و سلوک ها غیر ارادی و به دست توانای قادر متعال است: همان که اراده سالک در اختیار اوست و او را می برد هرجا که خاطرخواه اوست: 

من ز مسجد به خرابات نه به خود افتادم 

اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد 

 

منظور از مسجد همان ظاهر شریعت و خرابات باطن آن (طریقت) است که اشاره به اکل میوه ممنوعه و در نهایت فلسفه آفرینش دارد. 

 

 

--

دانلود کامل نقش مسجد در ادبیات

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.